پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۱۳
"I am very much in love with no one in particular."
خواستم عیش شونو بهم زده باشم ولی ظاهرا با وجود ناظر بیشتر حال میکنن.

مداقه گر

- کفشت چرمه؟! ولی من هر چی فکر می کنم یادم نمیاد لباسش آبی بود یا سبز
صدای خنده ی بیل مار میاد میگه یو بلیو این یونیکورنز، دنسینگ شارکز اند تاکینگ ربیتز؟ میگم آره میگه کــــــــــــــــــــــــــــــام آن و قاه قاه میخنده اوری ثینگ ایز سو سورءال
روی در چوبی نوشته بود انجمن حمایت از حیوانات در زدیم، پسر چاق مهربون درو وا کرد نور از بیرون به داخل اتاق ریخت و مثلثی رو گربه ی سیاهی که تو پاگرد نشسته بود افتاد سبد حصیری و گذاشتم کف اتاق گربه ی سیاه لی لی کنان از پله ها اومد پایین یه پا نداشت دستاشو گذاشت لبه ی سبد و خم شد توش - فوضـــــول! رفتیم دیدن سنجابها و لاکپشتها ی بی سرپرست و بعضا بد سرپرست سه پایه مثل قهرمانهای دو میدانی از این اتاق به اون اتاق همراهیمون کرد  - سه پایه؟ :D  : بعله، لطفا این گربه رو به کسی ندید. خیلی به درد کارگاه مون میخوره.
Just as a flower does not choose its color, we are not responsible of who we’ve become to be.
هزار سال پیش ما شبای تابستون رو پشت بوم میخوابیدیم پارچه ی بزرگ آبی دور تا دور پشت بوم کشیده بودیم و قبل خواب ستاره ها و سفینه های فضایی و رصد میکردیم یه شب مادرم قصه ی زنی رو تعریف کرد که تنها پشت بوم خوابیده بود که نصفه شب از خواب پا میشه می بینه یه مرد غریبه کنارش خوابیده این داستان نصف نیمه هر سه ی ما رو ترسوند فانتزی آسمون پر ستاره تبدیل شد به گنبد دوار تاریک  چند وقت بعد مادرم پرده ها رو کند دشکها رو برد پایین و ما دیگه هیچ وقت پشت بوم نخوابیدیم.
دارم نامه های کسی و که فکر میکردم یه پیرمرده میخونم یکیشون مال سه سال پیشه مهر پست ایران روشه نوشته I can't afford to miss you