پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۱۲
میرم مانتو فروشی مرد عنکبوتی فروشنده شه  تنگ ترین و اندامی ترین مانتوی مغازه رو میده بپوشم  میگه پوشیدی بیا بیرون ببینیم چطوره  می رم تو پرو یکم درو دیوارو نگا می کنم  میام بیرون میگم خوشم نیومد دنبالم می کنه  میگه بیا سایز بزرگترشو امتحان کن  از مغازه میام بیرون  بر می گردم می بینم آویزون شده از تیر چراغ برق  داد میزنه دانشجویی؟  جواب نمی دم  از این ور خیابون تاب میخوره به اون ور خیابون  - می تونم بپرسم چند سالتونه؟  باز جست میزنه رو پشت بوم یکی از خونه ها  چارچنگولی نشسته دماغ گندش لغ لغ میخوره  می پرسم چند بود حالا؟  - شما پسند کن مجانی ببر  :نع...نمیخوام  چنتا خیابون دیگه م پرش می کنه و سوال میپرسه  نمی دونم کجا بود که برگرشتم دیدم نیست
هنو پامو تو خونه نذاشتم میگه چیه؟ اینم دلتو زد؟
تصویر چشمای نیمه باز ِ خواب افتاده پشت کره ی چشمام  مهد کودک وقتی خودمو به خواب می زدم  بالشت کناری  چشمای خواب نیمه باز که زل زده به من ترسناک و عجیب
زنگ زده میگه پاسپورت و کارت ملی تو ور دار بیار  کمک لیدر ترکیه باش  با خودم میگم باااااووووشه بعد تازه یادم میفته شناسنامه و کارت ملی و دیپلم و غیره  دو سه ماهی میشه جا گذاشتم تو دانشگا پیش فلانی فلانی م خیلی وخته تلفن و جواب نمیده  منم همینجور بی هویتی بهم مزه کرده نمیخوام اصن