پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۳
مردی برای تمام فصول  طرح تعریض خیابان فلان که اجرا شد آقای میوه فروش مغازه شو بست و سر راه عابرین پیاده سبز شد. روزی از میان تنگی عابرین و گشت ارشاد بوی ملون شیرازی او مشام مرا نوازش داد. اینگونه به سمت او شتافتم. با نیش باز گفتم دو کیلو بده. داد ولی کنارش یک عدد آلوی تو سرخ هم توی ساکم انداخت و گفت: اینو بوخور و بیا. رفتم خانه. ملون که جای توصیف نداره ولی اون آلوی جنگلی تو سرخ؛ دَمن! فرداش رفتم که چند کیلو ازش بخرم. خندید و گفت: دیر اومدی تموم شد. لعنتی چه جور با احساسات آدم بازی میکنه. جاش پرتقال تو سرخ خریدم. آخ از اون لحظه ای که ته مزه ی قرمزش به اعصاب چشایی آدمی فشار میاره که این مزه ی چه میوه ایه ولی یادش نمیاد. امروز توت فرنگی اورده بود سرش مقوا زده بود "توت فرنگی بوته ایی خوشمزه ". کسی نمیداند او کیست و این میوه ها را از کجا می آورد ولی به شخصه اطمینان دارم که نخریدن از او اشتباه بزرگی خواهد بود.
میگه خوشم میاد ازت که فوضول نیستی نمیدونه آیم نات اینترستد .
تصویر
توام ناامیدم کردی دلم میخواد خون به پا کنم.
حرفام کلی میخندونشون به نظرشون آدم کولی هستم در آخر مثل دلقکی غمگین برمیگردم خونه
تصویر