پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۱۰
ضریب هوش متوسط ایرانیا 84 ،رتبه مونم 97 یعنی از عقب مونده و گلابی یه پله بالاتر اونوخ من نمی دونم این لنگ تیزهوشی و فراست و اینا چیه همه با خودشون می برن حموم؟! بابا کیستو بکش
باز چی شده؟ خسته شدی از شقه کردن دود شمشیر تو بنداز بابانوئلم تو این دوره زمونه رو گوگل ارث دنبال می کنن دیگه چه برسه به تو
عکس دختر بیل گیتس و واسه من سند کرده پایین شم نوشته هی فلانی شاید زندگی همین باشد احمق، آخه اگه منم بابام بیل گیتس بود بلد بودم یه پلیور ببندم به کمرم چمدونم و بکشم رو آسفالت فرودگاه و لبخندفلان بزنم
"One man's trash is another man's treasure" ashghalaro bebar bezar dame dar
تصویر
بازومو محکم گرفته با چشمهای تیز و نگران به انتهای روشن کوچه خیره شده کسی از پشت سر میگه: چه شالگردن قشنگی بر نمی گردم که یکبار دنبالمون نکنه سیاهی از نارنجی لرزان کوچه بیرون می آید گربه ی یه پای محله ست میگم بعضیا اعتقاد دارن گربه های سیاه جنن این یکی که تازه یه پام نداره، جن یه پا محکم تر بازومو فشار میده و باز نگاه مشکوک و جغدوارشو می ندازه به ته کوچه داریم می رسیم به نور چراغ ته کوچه که برمی گردم تو چشماش نگاه می کنم و می گم با برادرم قرار گذاشتیم بریم غسال خونه، تو نمیای؟ اینبار بازومو ول می کنه و خیلی نگران می دوه سمت راست که یادش میوفته گربه سیاهه رفته بود تو اون کوچه راشو کج می کنه می دوه سمت چپ اینجوری میشه که بالاخره دست از سر کچل تنهایی ما بر میداره...
از دفترچه ی یادداشت های ابدیت: « فقط یک چیز از آغاز جهان تا پایان آن بقا یافت: ترس. »
شباهت تهوع می آورد تو خاکستری نیستی مثل من ،، من نمی توانم نیمه ی سیاه ت را تحمل کنم از ان ور باور نیمه ی سفیدت برایم مشکل است ؛ درست مثل تو که بالعکس بعد قرینه چی چی می آورد؟
از فواید آروغ: کسی که یواشکی پشت سرت ایستاده را لو می دهد

jigil bigil

تصویر
چه خوبن که...
خواهره همیشه میگه تو همواره دو تنی یه تن باکلاس یه تن یه لات آب گوشتی که ایضا یه پیازه گنده م بغلش هست

sleepwalker

تصویر
میگن یه نرم افزاری هست حساب می کنه چند تا بادکنک باید به خودت ببندی که بری هوا
She’s not broken She’s just a babe
رو تخت دراز کشیده دختر رو نگاه می کنه که نشسته پشت میز توالت داره گیره ها و سنجاقا رو از تو موهاش در میاره همینطورم مواظبه که ملافه ای که دور خودش پیچیده از رو سینه هاش نیفته پایین با خودش میگه انگار نه انگار که یه دیقه پیش برهنه کنارش دراز کشیده بود بعد خوب لبخندش می گیره
ملافه رو می زنه پایین سینه ی سمت راست و می بوسه ؛ ملافه رو میذاره سر جاش
چرخه ی ترن آن/ آف شده گی ِ شهرزاد درون
Thanks for hating me i really appreciate it
وایسادم دم پنجره ببینم گربه ای چیزی هست باهاش دوست شم خواهره از تو حیاط داد می زنه "من می دونستم همه ی خزندگانت بهونه بود می خواستی پای پستانداران و به خونه باز کنی"
ساعت شش و نیم صبحه پلکاتو که باز کنی آسمون هر دیقه یه رنگ می شه سرویس دانشگاه ترتر کنان از کنار بلوکهای سیمانی اکباتان رد میشه و من سعی می کنم آدمیو که یه روز تو اینجا زندگی می کرده تصور کنم...
آدمهای زیادی دوستم دارند غریبه ها برایم جا باز می کنند رازهایشان را برایم بر ملا می کنند ظاهرا از وجودم لذت می برند حرفهایی که برای خودم بی مزه اند آنها را می خنداند آنها آنها آنگاه حوصله ام سر می رود از آنها

مادر دلسوز

تصویر
نوزاد جدیدی که سرپرستی ِشو به عهده گرفتم اسم نداره هنوز سبزعلی خوبه؟

رمانتیسم

آدما وقت فرنچ کیس شبیه کرمای فضایی غول پیکر میشن که می خوان دل و روده ی هم دیگرو از دهنشون بکشن بیرون