پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۱۴
صندوقچه ای را که کنار بخاری بود باز کرد داخل صندوقچه رنگ و رو رفته فولادی را به او نشان داد...بالای صندوقچه یک پاکت سفید و یک هفت تیر سیاه بزرگ قرار داشت.مطلب خیلی ساده بود. در ان روزها مصیبتی که باعث از دست رفتن زندگی اش می شود برایش دیگر غیر قابل تحمل است، نامه بدون تاریخی را که شرحی از تمایل او به مردن است بیرون می اورد، بعد تفنگ را روی میز میگذارد،روی آن خم میشود و پیشانی اش را به آن می مالد، شقیقه اش را به طرف آن برمیگرداند.بعد تب گونه هایش ماشه را نوازش میدهد.ضامن ماشه را عقب میکشد، تا اینکه دنیای دور و برش سکوت کند و کل وجودش که در خواب و بیداری ست.سردی فلز را که امکان ظهور مرگ از آن می بارد حس می کند. سپس با درک این مطلب که با تاریخ گذاشتن بر نامه، اکنون می تواند ماشه را بکشد و وقتی که نیز در میابد که مردن با همه ی نامعقول بودنش امری طبیعی است،تازه با وضوح کامل می فهمد که نفی زندگی عجب وحشت عظیمی را در انسان بوجود می اورد و آن وقت تمام اشتیاق خود را برای زنده ماندن با وجود خواب آلودگی خویش حس می کند، تا با خاموشی و غرور به سوختن ادامه دهد.بعد که کاملا بیدار می شود، در حالیکه
گفتم که کشتی خیلی دوس دارم مخصوصا از اینایی که چوبی فروشیا دارن پر از دیتیل و بادبان یا کشتی شیشه ایی تو یه بطری شیشه ای میخونه قایقی خواهم ساخت ... میپرسم بادبان م داره؟ میگه بادبانم براش میسازیم با پوست آهو
فرمودن چه چشمای عاشق فریبی داری
یه لحظاتی هست در زندگانی در یک روز نه چندان غیر معمول در کسری از یک نگاه که جا میخوری ادمی با خود میگوید "این غریبه دیگر کیست باووو"
گفته بودم از آدمای برندباز بدم میاد  امان از درخت مالبری

پیستشو

دوس دارم انگشتاتو بکنم تو دهنم لیس شون بزنم نقطه. ولی حیف که دنیا دنیای بده بستانه او نیز می ستاندن
یادمه یه زمانی قرار بود منو بگیری گذشت خز شد. دانشمند میگه تو فک میکنی چون ساعتت و با شلوارت ست میکنی باس خوشبخت م باشی در صورتی که اینا به هم ربط نداره  اتفاقات گذشته این طرز رفتار و تفکرو تو تو شکل داده از پنجره به ماه نگاه میکنم میگن هر وقت ماهو ببینی تصویر شیش ثانیه پیشه حالی وجود نداره.
من دچار شک هستم. نکند همه چیز تنها یک سراب باشد و چیزی وجود نداشته باشد؟ در ان صورت برای موکت کاری خانه پول زیادی داده ام. کاش خدا نشانه ای شفاف به من نشان میداد! مثلا حسابی پر پول در یک بانک سوییسی.  وودی آلن