پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۸

Oof

هنوزم گاهی به موردی که تو استانبول زمین زدم می اندیشم و لبخند رضایت میزنم
کراشم صدام میکنه بابا انگار ده بیست سال ازم بزرگتره :/

Like a boss

یه دسته کلید پر کلید و میده دستم میگه برو در بالا رو وا کن  وا میکنم میام پایین دسته کلید و میدم بش میپرسم این کلید نقره ای درازه مال چیه؟  اشاره میکنه به گاو صندوق بزرگه که طبعا توش پر طلاس  - آهان!  :دوست داری ور دار!  - نه مرسی :خدا وکیلی فک میکنی قشنگه ور دار تعارف میکنی؟  -نه ممنون :))
در بعضی امور به حدی هاردکور میشم که خودم میزنم به شونم میگم حالا یه نفسی م بکش وسطش
خون مقدس زندگی هرگز از ریخته شدن باز نمی ایستد.... مردان بازوان زنان را قطع می کنند که آهنها نیز پسرها را عقیم می کنند و سپس پسرها به تلافی، بازوان شرکای زندگی شان را قطع می نمایند. این چرخه تراژدی انسانی است زیرا بی وقفه تکرار میشود.
باز به اون دورانی رسیدیم که صورتی رنگ مورد علاقه م شده
وقت آمارگیری از کراشم رسیده.با اتصال گوز به شقیقه از یکی از نزدیکان ایشون اطلاعاتی کسب میکنم.سوالاتمو جوری میپرسم که طرف شکی نبره.ظاهرا دوست دختر کراشم دختر قدبلند و پولدار و پلنگیه.کف میکنم از اینکه کراشم پلنگ پسنده و برام سوال اینه که چرا فیزیکم به شیمیم نمیخوره و به صورت واضح تر چرا تمایل فیزیکی به فردی دارم که سلیقه و اخلاقش به من نمیخوره.  میگم هاه مردام خیلی تنوع طلب شدن  میگه نه فلانی اصلا اینطوری نیست خیلی وفاداره!   بدین صورت میخورم تو دیوار  از اینکه نوبت من که میرسه همه پایبند به اصول اخلاقی میشن حالم به هم میخوره
یه ماچالاته خوردم دو روز اسهال بودم  تستر بودنم معده قوی میخواد ظاهرا
رئیسم بسیار بهم لطف داره رژم کمرنگ میشه فک میکنه فشارم افتاده منم هر وقت بخوام آف میگیرم یه بار ازش پرسیدم چرا؟ گفت آخه چشات قشنگه
یه جعبه چوبی گل و مرغ نفیس دارم  هر کی میبینتش فکر میکنه الان قراره از توش شعر مولانا در بیارم  در حالی که دیلدو و ویبراتور توشه  هر دفعه که میبینمش مثل دفعه اول خندم میگیره
اگه به همین مهوعی و تکراری که الان مینویسید ده سال پیش مینوشتید مطمئنا حتی تو بلاگر ساین آپ م نمیکردم.
پشت زن و شوهر آلمانیه زوزه میکشم  میپرسم اداپتم میکنید؟  میخندن و میگن یور سو کیوت  من آخرین باقی مانده نسل دامن پفی هام  بانو سیندرلا  زیبای خفته اینا  گل و گشادهایی که از انفعال به رستگاری رسیدن
یک وقتایی که خیلی هایپر میشم چنتا کلید به درد نخور و با کنترل( این و حتما باید بگیری خیلی مهمه) همزمان فشار میدم  یه صفحه برنامه نویسی گوشه تصویر میاد می نویسم گاد آندرلاین مود  کافیه اینتر و بزنم همه چی رله میشه
کولی سیخ فروش تو طالعم دیده:  یک، قدرت هیپنوتیزم کردن دارم  دو، نویسنده شهیری میشم
اولاش خوبه  بعدناش که به سکوت های بی پایان و خلا بی صدا میرسیم اونجا که شغالم پر نمیزنه و ویدز تیک دیر روتز خودمم میترسم چه برسه به دیگری
شنبه روز اندلس پاسیبیلیتیزها   یکشنبه روز فور اور الون و ناتوانی ها هااا
مادر دوست دخترش مرده دستمو میذارم رو رونش یکم دلداریش میدم میگم غم آخرت باشه سعی میکنم پوسخند نزنم تو دلم با خودم میگم کاش خودش مرده بود