پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۱۱
اندر معجزات دسر مکزیکی: دیشب داشتم اسکیت برد بازی می کردم زیر لبم آهنگ boy sk8er و میخوندم کجا؟ تو حیاط مدرسه گور دخمه ی کابوسها...
رو صندلی روبه روی آینه نشسته بود نگاهش خیره شد به انعکاس صورتش تو آینه حس کرد سمت راست صورتش کرخت شده پوست پیشانیش مثل خمیر شل و وارفته ریخت پایین از وحشت از صندلی پرید عقب و صدای عجیبی از گلوش بیرون امد گردی چشماش مثل یه لوبیای سیاه تو کاسه ی خمیر می چرخید دماغش تبدیل شده بود به دو سوراخ کج و کوله که به چپ یا راست متمایل می شد دید کسی بر آستانه ی در ایستاده است مادرش بود - هیچی نیست اعوجاج صورت ش و تو آیینه هیچ کس نمی دید.
- You know why women used to get married, don’t you? : Why don’t you tell me? - It was the only way they could lose their virginity and be free to do what they wanted with other men. The ones they really wanted : Fascinating.
به مرد sms زدم «زنم میشی؟» جوابی نیامد «خرم چی؟»
تصویر
[ + ]
I don’t exist I’m fictional [ + ]
رفتم حیاط دیدم از پشت در صدای میوی یواش میاد درو وا کردم می بینم یه گربه عین پیشو پشت دره فقط پیشو سفید بود با لکه های قهوه ای- نارنجی این قهوه ای-نارنجیه با لکه های سفید البته بعدم که دعوتش کردم تو دمشو برد بالا دیدم نه پسره، نمیتونه پیشو باشه
« مرد پایه ست. »

مشاوره

- ببین باید یه جوری زندگی کنی که انگار روز آخر عمرته : وای ، نکنه واقعا آخرین روز عمرم باشه :S
سوغات اورده از چین یه جعبه ی کوچیک چوبی درشو که وا میکنی یه سوسک طلایی وول وول می زنه
الان انقدر نوستالاژیک شدم که دلم میخواد کوبلن بدوزم
تصویر
هی حرفای قلمبه سلمبه می زنه اعینا که آخرش ایزم و ایسم داره حوصلم سر رفته میپرم وسط حرفش میگم بابا من قرار نیست ازدواج کنم ملت گوزملق میشن میگن چه ربطی داره ربطشو بزی میفهمه ور ورش قط میشه میگه خوبی تو؟ چه خبر؟!
تصویر
آقااا قهوه/اسپرسو ساز خریدم هی کف می سازم کف کف یک هشتم اسپرسو هفت هشتم کف اصن یه وضی
I can't fix his problem. I am his problem.
من واسه قصه ها خوبم در واقعیت با یه سه راهی ارتباط دارم یه راه به کامپیوتر دو تای دیگه به آکواریوم