پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۱۱
بعضی وقتا فک می کنم همه چی برعکسه مثلا همین که میگن بی دینا گمراهن به نظرم برعکسه خدا خواسته خنگای واقعی و شناسایی کنه مامانه میگه نگو اینو مرتد میشی
این آلمانیه مثل یه ابر رایانه میمونه دیتا می گیره تبدیل می کنه به یه سری مناظر عجیب غریب نفس گیر
if i could have a near death experience...

داستانهای باور نکردنی

قضیه از یه مهمونی خانوادگی شروع شد از شلوار کتون سبز که هم پای من بود هم دختر داییه. واقعا نفرت انگیزه. تهران این همه خیابون داره . تو هر خیابون دها فروشگاه اونوقت بعد از چند ساعت گشتن یه شلوار خوش دوخت و خوش رنگ انتخاب می کنی بعد می بینی اد پای دختر دایی اس. «عه از این شلوارا که سارا داره» تا همین چند ساعت پیش دستام تو جیبم خودم بود. الان تو جیبای دختر داییه...« ولی جنس شلوار سارا بهتره ». این دیگه توهینه. تو دلم میگم واسه همین از مهمونیای خانوادگی بدم میاد...« پاشو سارا همه ببینن... چند خریدی؟ » قیمتو میگم طبق انتظار همگان و نه معمول دو برابر قیمت من. الان با خودتون میگید یکی از این خونوادههای تازه به دوران رسیده...ولی مسئله اینه که اونا خیلی وقت پیش به دوران رسیدن و اصلا اهل پز دادن نیستن و کلا زیادی نایسن. بحث سر اینه که چرا جنس شلوار اون باید بهتر باشه و مهمتر از اون اینکه چرا باید اقوام به نفع شلوار سارا رای بدن در صورتی که اینطور نیست. من جنبه های فرهنگی، اقتصادی ، و روانشناختی ماجرا رو بارها در ذهنم حلاجی کردم و به نتایج شگفت آور و در عین حال نفرت آوری رسیدم.
اینایی که دم جوبی چیزی میشینن ساندویچ میخورن به گربه ها نمی دن؛ بعد تازه یه دختره با دوس پسرش اسنک خریده بودن دختره میگفت من نمیام از گربه هایی که من داشتم بهشون غذا میدادم می ترسید :|
i love trying new things,but i hate changes . . pain in the ass
انقد فراموشکارم در حدی که موقع بوس کردن یادم میره چشامو باید ببندم
اهداف کلانی دارم دتس فان
: you spend a lot of time behind your computer - yeah, cause that’s mine… I chose, every fuckin part of it, not you and your whole fuckin family