پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۰
يكي با خمير بربري گوش كوب درست كرده
بدترين نوع كابوس/خواب اونيه كه يكو وسط خواب مي فهمي خوابه...اينه كه داستان به كل عوض ميشه...تصميم مي گيري اسلحه بگيري دستت...ميشه كال آو ديوتي...دشمن حمله مي كنه...بارش خمپاره، جت هاي بمب افكن...يارو مغزش مي تركه جلوت....اونايي كه تو مي كشي يه جور نرم و آرومي كشته ميشن...يه جنازه اون ور افتاده يهو غيب ميشه خندت مي گيره ميگي هه عين تو بازي...يكي از سربازاي دشمن هوش مصنوعي اش از همه بيشتره دنبالت ميكنه...تا كجا تا حياط خونه قديمي خاله هه...حدود ده دوازده سال پيش يه خونه ي خيلي بزرگ داشتن كه تو حياطش حوض داشت، اونور ته حياط يه اتاق كوچيك بود كه توش يه كمد بود...تو كمد كلكسيون پا كن و ورق و اسباب بازي هاي عجيب بود تو كشوهاش نامه هاي عاشقانه بود...به كي نمي دونم...يه كمد چوبي قديمي م بود توش لباس بود، اگه لباسها رو مي زدي كنار ميديدي كه دور تا دور سطح داخلي كمد بريده شده...اينجا رو قبلا مادرم بهم نشون داده بود...يه در مخفي براي فرار براي فرار از دست دشمن.......تـــــــــــــــــــــــق...تو حياط ،بين دمپاييا يه لاكپشت خيلي ريز افتاده ،هه لاكپشت ذره بيني، دست كه بهش مي زنم بال در مياره ...با
تصویر
- اگه دردت مياد آخ و اوخ كن... [از سگم صدا در نمياد]
پسر بچه گوشه ي اتاق رو تشك نشسته زن لباساشو در مياره و پارچه ي رنگيو ميكشه رو تنش مرد به بچه اشاره ميكنه زن ميگه اشكال نداره اونوقته كه مردم لخت ميشه و ميره سراغ زن مشغول ميشه پسر بچه از سر جاش بلند ميشه و كنجكاوانه سمت آنها ميره زن در همون حال با يك دست بچه رو دور ميكنه ميگه برو مامان به به بخور بچه گوش نميكنه زن بيخيال بچه ميشه از مرد ميپرسه چيه نمياد؟ مرد سرعت ضربه هاشو بيشتر ميكنه چيزي از زن مي پرسه كه زن جواب ميده همينم برا بچم مي كنم پسر بچه چيزي سر در نمياره شايدم حوصله ش سر رفته ميره دنبال قاقالي لي نزديك و نزديك تر ميشه دستشو دراز ميكنه گوشي و ميندازه پايين تصوير سياه مي شه...
دلم ميخواد هوا سرد شه برفي اصلن بعد از اين كاپشن باديا بپوشيم عين دو تا چاقال همديگرو بغل كنيم جون داداش