پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۱۰

P'tit Pierre

در یکی از شهرهای کوچک بریتانی به دنیا آمده بود و (طبیعتا) پدر و مادری داشت اما مطمئنم که آنها را نمی شناخت یا به یادشان نمی آورد. کارش به جایی رسید که فکر کرد از زیر بته عمل آمده است، فرزندی زاده تصادف، مثل گلهای صحرایی، مقاوم در برابر سختی ها و در عین حال بسیار شکننده. با آنکه ترجمه نامش پی یر کوچولوست، در مورد او باید آن را سنگ کوچولو ترجمه کرد. چرا که وقتی در پاریس با او آشنا شدم، از ابتدای عمرش تا آن موقع چیزی جز این نبود: یک سنگریزه،سنگی غلتان و سرگردان، بدون نام خانوادگی، بدون گذشته و بدون بلند پروازی.
مي دونم كه ديگه منو دوست نداري ولي من بستني زمستوني ميخرم واسه خودم كه زياد غصه نخورم.
سه چهار سال پيش اون وقتايي كه پدربزرگ م تازه فوت كرده بود مادرم زياد بي تابي نميكرد ميگفت ما الان داغيم وقتي كه مهمونها رفتن و سرمون خلوت شد ميفهميم كيو از دست داديم تو اون شلوغي من منتظر بودم منتظر استيت بعد داغي كه هيچ وقت م اتفاق نيفتاد ما سرد شده بوديم يادمون رفته بود كه براي فراموشي حتي لازم نيست تلاش كنيم زمان همه چيزو حل ميكنه
كجايي ننه قربان...
ريمايندر چيز يا بهتر است بگويم كس خوبي است!
خلقت ِ کاکتوس دور تا دور تیغ تیغ لبای نرم