پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۲

مشاوره

آقای دکترمیشه کسی والد و بالغ نداشته باشه؟ باتشکر
مامان آلمانیه تو پیپل یو مِی نو ی من چیکار میکنه؟!

subway

یه زن دراز ِمو بلند با عینک افتابی سیاه اومد نشست کنارم گفت هر چی میرم پیش مشاور که این فروشنده ها رو نادیده بگیرم نمی تونم
پشمی که تو چشاش زل می زنم می ترسه میره عقب نکنه چیز بدی می بینه :S
.
اتاق تاریک است، اما چشمان ما رفته رفته به تاریکی خو می گیرد. زنی در رختخواب دراز کشیده و خوابیده. زنی جوان و خوشگل. بی آنکه کسی به ما بگوید می دانیم. موهای سیاهش مثل سیلاب سیاهی روی بالش ریخته است. به خودمان اجازه میدهیم تنها دیدگاه را داشته باشیم و مدتی تماشایش می کنیم. منظر ما شکل دوربینی به قد آدم را دارد که می تواند ازادانه در اتاق بچرخد. در این دم دوربین یکراست بالای تخت قرار گرفته و بر صورت زن خفته متمرکز شده است. زاویه دید ما با فاصله های معین مثل چشمک زدن آدم تغییر می کند. در نگاه نخست نشانه ای از نفس کشیدن تشخیص نمی دهیم، اما با زل زدن می توانیم حرکتی خفیف- خیلی خفیف- را کنار شاهرگش ببینیم، بله ،نفس می کشد. رفته رفته درمیابیم که خوابش حالتی دارد که عادی نیست. خیلی ناب است، خیلی کامل. نه عضله ای در صورتش می جنبد و نه حتی مژه ای تکان می خورد.نبض و تنفس او در پایین ترین حد ممکن است. هستی او انگار در آستانه ی باریکی قرار دارد که موجود آلی را از غیر آلی جدا می کند- نهانی و با دقت زیاد. دوربین آرام آرام عقب می رود تا دورنمای همه ی اتاق را به دست بدهد.کنار دیوار یک تختخواب چوبی ساده
“I have this strange feeling that I’m not myself anymore. It’s hard to put into words, but I guess it’s like I was fast asleep, and someone came, disassembled me, and hurriedly put me back together again. That sort of feeling.”
تصویر
خواستم یه چیزی بگم دیدم این گفته؛ کامل و موجز
از این خرسه تو آینه خوشم نمیاد پیشتش کنید بره خرس جاش تو جنگله