به درجه ای از عرفان رسیدم که با گربه ها صحبت میکنم احساس میکنم زبون همدیگرو خوب میفهمیم و اینو با قاطعیتی میگم که خودم دچار وحشت میشم
 نکنه یه روزی گربه ها باهام فارسی صحبت کنن؟
 خیلی ترسناکه
 ----
 دختره اسمش اکرم بود
دختر مأخوذ به حیایی بود
 بعد اینکه نامزدیش با حمید به هم خورد شاخکهای جنسیش شروع به فعالیت کردن
 حواسش رفته بود سمت لاپا
فیلم سوپر
 تازه فهمیده بود که اونجاش شبیه پورن استارا نیست
تپلی سفید مفید
 نه چندان خوشبو
 ازدواجم چیز مقدسی نیست
 آقا رفت داد
 پ.ن:من که پاچیدم! واقعا چه لذتی داره ساده و مستقیم بودن
 ----
 میپرسه "با چند نفر همزمان؟"
 در حالی که آخرین باری که با یه نرینه دوست بودم و یادم نمیاد

پست‌های معروف از این وبلاگ