زمانی که شستم خبر دار شد
 یا
همه ی جزئیات قابل بیان


 سرم پایین بود و مشغول کار بودم که زنِ از در وارد شد
حضور کمرنگی داشت
یادمه که فقط برای رفع تکلیف سرمو برگردوندم و جواب سلامی دادم
یکم این ور و اونور چرخید
بعد اومد پشت سر من
خیلی بی هوا و یهویی دستاشو از پشت کرد تو شالم و گردنم و شونه هامو مالوند 
انگار که هزار ساله رفیق همیم و تو گرمابه گلستان به همدیگه ماساژ تایلندی میدیم
انگشتاش یکم سرد بود و فرنچ مانیکور داشت
اونم از این مدلهای سالنی و اشعه یووی مخصوص خانومهای کون گشاد
حالا نه که سرویس گرونی باشه ولی من هیچوقت واسه ناخونام آرایشگاه نرفتم
بسکه خودکفا بار اومدم 
یه مداد سرمه ای بی ربط م پشت چشماش کشیده بود
میگم بی ربط چون به نظرم آرایش کردن آداب و قوانین خاص خودشو داره 
مداد/سایه سرمه ای واسه شما که کرم پودر با پد تاپاله می چسبونی و دلت نمیاد یه رژ بزنی و فلوکستین تو خونت موج میزنه ساخته نشده
انی وی
 حواسم سمت انگشتاش بود
 همونجور دزدکی
 پشتکی
 دیدم که پیانو وار کف دست مرد ضرب گرفت
 و دست چپش که کمر مردو نوازش میکرد

پست‌های معروف از این وبلاگ