لینک داده به یکی از دوستاش یه مجسمه ساز منتظرم در مسخره کردن و باز کنم که با حجم شگفت‌انگیز کاراش مواجه میشم اغلب سرهای ادم های شاخ دار یا کلا انسانهایی که یه جور بختک حیوانی افتاده رو سرشون
 بینظیرن
متاسفانه باز عن شدم این وسطها یاد اکس لاور مجسه سازم افتادم انگار یه جور فتیش مجسمه سازی دارم
به هر حال باگ زندگی اونجاییه که با آدمهایی مواجه میشی که چندان با خودت فاصله ندارن انگار که تو آیینه به خودت بخندی
 فاصله؟!
 این فقط یه لینک بود به یه دوست از طرف دوست دختر/هم خانه ی کسی که من بهش کراش دارم چرا انقدر ذهن من لینک میسازه؟ و با جمع بندی این لینک ها با هم برا خودش نتیجه گیری می کنه؟ مگه نه اینکه من به مردها فقط در نقش سوم شخص مفرد علاقه دارم و همینکه میشه من و تو رم میکنم هنوز نمیتونم بین اسپرم تا انگل یه نقطه ی پایاپای انتخاب کنم بین یه لاور دور از دسترس تا یه آشپز تازه کار که با لپه ی دیر پز و قیمه هاش دلبری میکنه جای قابل سکونتی پیدا کنم.

پست‌های معروف از این وبلاگ