عمری گذشت و ما هنوز اندر کفیم. با سرطان تنهایی مدارا کرده ام و غده هام از این زاویه موجودات گوگولی هستند. هنوز نمیتونم با کسی زیر یه سقف زندگی کنم.پرسید دو سقف چطور؟ حتی اونم مطمئن نیستم.عکس های she را می بینم.کپشن زده "هپی". اینجور که نور آتیش توی صورتش افتاده شبیه جنده ها شده. با خودم میگم "کیــــــــــــر".تو همه ی عکساش اینجوریه.یه جوری میخنده که دندوناش پیدا نشه چون خیلی زشتن.مال پارتی چهارشنبه سوریه.فرداش پرسیدم "چرا انقدر چشات پف کرده". گفت"فقط دو ساعت خوابیدم".گذاشتم پای گاییدنهای متوالی تا به اندازه ی دو هفته نفرت و دراما داشته باشم.
دستم اشتباهی خورد رو عکسش. دیدی آخر سالی عن شدم.سریع قلبمو پس میگیرم
فقط یادم باشه؛ این خط و این نشان که اگه این بار داستان به جایی رسید. اگر به نقطه ی عطفی رسیدیم 
هنگام سقوط
پاچه ی تو را بگیرم.

پست‌های معروف از این وبلاگ