کفترها روی دیوار خراب کاری کرده بودند
شیشه ها شکسته بود
از در ورودی دود سیاه غلیظی بیرون می آمد
از اقدس خانوم- همسایه ی فضولمان- پرسیدم چه شده؟
گفت ظاهرا برای خواهرت خواستگار آمده بود.

پست‌های معروف از این وبلاگ