کسی خونه نیست

فرصت و مغتنم شمرده و پشمی و میارم تو
جستی میزنه و می پره رو مبلا حسابی پنجول می کشه 
بعد لواشک میشه میره زیر راحتی
دولا میشم 
دو تا تیله ی عسلی زیر تاریکی راحتی برق میزنه 
دستمو دراز میکنم 
میزنه رو دستم 
فک میکنه نون بیار کباب ببره
بچه بیرون نمیاد
آخر به زور سوسیس میاد بیرون
بلندش میکنم
مثل کیسه ی شن میوفته پایین
هی کش میاد
یه دو تا فِخ م بم میکنه
بدش میاد میندازمش بیرون.

پست‌های معروف از این وبلاگ