رفته بودم مهمونی
نفهمیدم اصلا واسه چی بود
همش هواسم به سینه های دختره که پذیرایی می کرد بود
دولا که میشد منتظر بودم از تو یعقش بیفته بیرون
نشد که نشد
حتی یه چند بار با اینکه گشنم نبود سفارش دادم کیک بیاره
باز نشد که نشد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ