شیر فلکه ی اینترنتو بستن
یه مدت اعتراض می کنیم و این در اون در می زنیم
بعضیامون میریم کمپین ترک اعتیاد، شاید درمان دارویی م نیاز داشتیم
با معشوقهای اینترنتیمون خداحافظی می کنیم
کمکم عادت کردیم
من رفتم دنبال کارایی که همیشه میخواستم برم
کلاس آش پزی، من جوون ترینم فرد کلاسم
یکی از خانوما منو واسه پسرش خواستگاری کرده، برا اولین بار تو همچین موقعیتی قرار گرفتم...
بعد از ظهرام تا غروب ، تو کارگاه معرق کار می کنم
تکه های ریز و اعصاب خرد کن چوبو می برم و بهم می چسبونم
هزار سال طول کشید تا بالاخره تابلو رو تکمیل کردم
گفتن چن میلیون ازم ور میدارن...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ