نشست روبه آينه
با حوصله و دقت سنجاقها را از بين موهاش باز كرد
مرد منتظر بود
رفت سمت تخت خواب
دو زانو كنار مرد ؛ بالشت را تكان داد
كه جايي پرها جمع نشده باشند
مرد زانوهاي برهنه اش را بوسيد
آرام دراز كشيد و خوابيد
با مردهاي زيادي خوابيد
ولي يك روز
ديگر از خواب بلند نشد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ