کوله شو گذاشت کنارم
و شروع کرد به گله و شکایت کردن از زندگیش
گفت کامپلیتلی مینینگ لس
خوش به حالت می دونم تو از اونایی که زندگیشون خیلی معنا داره...
همین شد
که انگار چراغ از سقف حلق آویز شده بود
بوی بنفشه و نت های گرم چوب های هندی تمام شد
یک جور الکتریسیته ی ساکن
از این بوهایی که الکتریکی فروشی ها میدن

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ