Once upon a time

امروز صبح خواستم کار عجیبی بکنم
عکس یکی از لاورهای اکس لاور قبلی و وال پپر بکنم
که البته نکردم
فکر کردم کدام زن این کار را می کند
و چون نمونه ایی از این دست پیدا نکردم، نکردم
راستش مطمئن نبودم جایی خوانده بودم شاید که نکردم
نمی شود گفت مخصوصا الان که نه فونت تهوما هست نه هوهوی فن
یکبار خوانده بودم خارش کف پا از علائم دیوانگی ست
و دیگر هیچ وقت نخاراندم
ترسیدم مادر ببیند و نگران شود
هنوز هم نگران است نصفه شب ها بیدار می شود و فکر می کند فردا دیابت می گیرم
پدر هم هنوز با بسته های سیب زمینی ساعت ها mute تلویزیون می بیند
منم گاهی نگران می شوم
منم چیزهایی برای نگرانی دارم
مثلا لاک پشت م
می ترسم یک روز بیدار شوم و مرده باشد
یک روز بیاید که هیچ تراژدی نماند
مثل همه ی تراژدی های عمرم که کمدی شدند
روزی که برهنه شوی
و خنده ام بگیرد
خنده ام می گیرد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ