Decorative pair

یه خونه ی چل و پنج متری
وسط شهر داشتیم
با این که نقلی بود ولی خیلی وسایل توش مدرن و گرون بود
بعد ازینایی بودیم که همه حقوقمون واسه قسط می رفت
طبعا مسافرت خارجم نمی تونستیم بریم
شوهره م از اینا بود که هی دم به ساعت چایی می خواست
بدتر از همه اینکه بچه دار شده بودم
بچه هه صورتش قرمز بود و سرش پره موی مشکی بود
بعد هی پشت تلفن گریه می کردم به مامانم می گفتم
بچم انقدر زشته که روم نمیشه به کسی نشونش بدم

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ