سلام مرا به یاد می آورید
مرا از یاد بردید
یادش به خیر ...چه روزهایی بود آقا
من ریشه های ذهنم سالهاست خشکیده
من گمان میکردم با شما غرابتی دیرینه داشتم
ببخشید بازهم اشتباه گرفتم
تصویر یک مرد ته فنجان قهوه ام بود شاید شبیه شما بود
اما یک شب من در تاریکی با شما هم مسیر شدم
پس من آنشب خانه شما هم نخوابیده بودم
آدمها این روزها زیادی شبیه شدند....

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ