زخمهای باریک و کوتاه را کسی نمی تواند بند بزند
مجسمه ایی که ناگاه پوک می شود و درهم می شکند
تل ماسه ایی که زیر پای عابری فرو می ریزد
خاکستر زن سیاه پوشی که همراه باد بالا می رود
و دسته ی کلاغ هایی که از خاکستر زن متولد می شوند
و هر جا می نشینند
با قار قار دسته جمعی خود
اهالی شهر را هراسان می کنند...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ