حلزون آرام از روی گردنش بالا میرود
حلزون مکث کوتاهی کرد وبعد وارد گوشش شد.
با دقت بیشتری به موزیکی که پخش می شد توجه کرد
زن همچنان زیر درخت خوابیده
و جنینی در رحم از شاخه درخت آویزان مانده.
ماه .زن .جنینَُ
زن.ابدیت.درخت...



فندک را می گیرم زیر صورتش
می سوزد
ولی دستهایش را از روی دستانت بر نمی دارد
دعا می کنم یک ژست artificial بعد از یک دو سه باشد
ولی حیف ، چشمها هیچ وقت دروغ نمی گویند

...

راستش هنوزم می ترسم
نکند دیر شده باشد
نکند یک بار مثل هزار بار دیگر که از پیاده رو رد شده باشم
عابری تنه بزند و من تکانی بخورم
و بفهمم دیر شده
چراغ اتاقت هنوز روشن است؟

...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ