داشتم می گفتم که...
خسته شده بودم/ ام
همه چیز اینجا حالم را بهم می زند
به مادرم بگویید انقدر مرا پیش بینی نکند
هیجان زندگی م می رود
حس نقاشی را دارم که به جای دوری خیره شده ست
ولی دستانش منظره ی دیگری را می کشد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ