آه ! اگر می دانستی...
اگر می دانستی
وقتی از درد بواسیر
به سختی روی صندلی ماهوتی ت می نشینی
و به یاد آن یگانه ترشیده ی سالهای دور – که یحتمل در آن شب بارانی - کس داد
اشک می ریزی و چند سطری درد دل می کنی ؛
چقدر تهوع آوری
چقدر تهوع آوری

-- برگرفته از عاشقانه های یک تُرک

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ