ولی عصر و میام سمت پایین
اونور که کلی دیوار عمودی و پله داره و میخوره به گاندی تنها جایی که یکم تخیل ادمو قلقلک میده
سر هر خیابونی یه جور کسشر هوا کردن انگار که قراره بری اون سر رنگین کمان
یه سر و انتخاب می کنم
سر قهوه ای
پله ها رو میرم بالا
وسطاش نفسم بند میاد
تو پاگرد؟ سطل آشغال گذاشتن (لابد هیچکس قهوه ای رنگین کمونو و دنبال نکرده تا به حال) یه کلاغم سرش نشسته که انگار انتظار آدمیزاد و نداشته باشه با ترس می پره اونور نرده ها
زل میزنه تو چشمام و همزمان با من پله ها رو میاد بالا
به نظرم این کلاغ متولد ماه خرداده و با اون یکی صورتش روزا فلسفه درس میده و شبا کس لیسی می کنه
میپرسه منتظرم میمونی؟
انگشت وسط م و حوالش میکنم
قاه قاه میخنده و میپره تو آسمون
چنتا کافه و مرکز خرید خالی رد میکنم و مثل یه جور دژاوو احساس میکنم که همشونو تو اینستا دیدم
اونور که کلی دیوار عمودی و پله داره و میخوره به گاندی تنها جایی که یکم تخیل ادمو قلقلک میده
سر هر خیابونی یه جور کسشر هوا کردن انگار که قراره بری اون سر رنگین کمان
یه سر و انتخاب می کنم
سر قهوه ای
پله ها رو میرم بالا
وسطاش نفسم بند میاد
تو پاگرد؟ سطل آشغال گذاشتن (لابد هیچکس قهوه ای رنگین کمونو و دنبال نکرده تا به حال) یه کلاغم سرش نشسته که انگار انتظار آدمیزاد و نداشته باشه با ترس می پره اونور نرده ها
زل میزنه تو چشمام و همزمان با من پله ها رو میاد بالا
به نظرم این کلاغ متولد ماه خرداده و با اون یکی صورتش روزا فلسفه درس میده و شبا کس لیسی می کنه
میپرسه منتظرم میمونی؟
انگشت وسط م و حوالش میکنم
قاه قاه میخنده و میپره تو آسمون
چنتا کافه و مرکز خرید خالی رد میکنم و مثل یه جور دژاوو احساس میکنم که همشونو تو اینستا دیدم