آب از لای پره های توربین میچکد
باد هوهو کنان دور میله ی آهنی میرقصد
نبض بیابان نمیزند
گول همه ی سراب ها را خورده ام
درختی نیست
سایه ای برای ترسیدن
مانعی برای پریدن
اینجا همانجاست
افق دوری که خدایان و اساطیر از آن ظهور خواهند کرد
باد هوهو کنان دور میله ی آهنی میرقصد
نبض بیابان نمیزند
گول همه ی سراب ها را خورده ام
درختی نیست
سایه ای برای ترسیدن
مانعی برای پریدن
اینجا همانجاست
افق دوری که خدایان و اساطیر از آن ظهور خواهند کرد