tourists
مرد زیباست و قد بلند
چراغ قرمزه و ادمها بین ماشین ها غلت میزنن
زن از مرد سیگارشو میگیره
یه پک میزنه و بهش برمیگردونه
مرد هرج و مرج خیابونو میبینه و اشاره میکنه که لتس گو
اما زن امتناع میکنه و مردو نگه میداره در انتظار چراغ سبز
و ارام مرد و می بوسه، از پشت
یه جا روی ستون فقرات
پیرزن این صحنه رو می بینه و رو میکنه سمت من، پوزخندزنان
:فکر میکنن عشق همینه بزار برسن سن من
چراغ سبز میشه و زن و مرد راه میفتن
منم دنبال اونا و پیرزن دنبال من
:خدایا شکرت!
هیچ چیز مثل زندگی های نزیسته آدمی را میخ نمی کند
چراغ قرمزه و ادمها بین ماشین ها غلت میزنن
زن از مرد سیگارشو میگیره
یه پک میزنه و بهش برمیگردونه
مرد هرج و مرج خیابونو میبینه و اشاره میکنه که لتس گو
اما زن امتناع میکنه و مردو نگه میداره در انتظار چراغ سبز
و ارام مرد و می بوسه، از پشت
یه جا روی ستون فقرات
پیرزن این صحنه رو می بینه و رو میکنه سمت من، پوزخندزنان
:فکر میکنن عشق همینه بزار برسن سن من
چراغ سبز میشه و زن و مرد راه میفتن
منم دنبال اونا و پیرزن دنبال من
:خدایا شکرت!
هیچ چیز مثل زندگی های نزیسته آدمی را میخ نمی کند