tourists
مرد زیباست و قد بلند چراغ قرمزه و ادمها بین ماشین ها غلت میزنن زن از مرد سیگارشو میگیره یه پک میزنه و بهش برمیگردونه مرد هرج و مرج خیابونو میبینه و اشاره میکنه که لتس گو اما زن امتناع میکنه و مردو نگه میداره در انتظار چراغ سبز و ارام مرد و می بوسه، از پشت یه جا روی ستون فقرات پیرزن این صحنه رو می بینه و رو میکنه سمت من، پوزخندزنان :فکر میکنن عشق همینه بزار برسن سن من چراغ سبز میشه و زن و مرد راه میفتن منم دنبال اونا و پیرزن دنبال من :خدایا شکرت! هیچ چیز مثل زندگی های نزیسته آدمی را میخ نمی کند