وارد کارگاه نجاری میشم
ژپتو از پشت عینک ذره بینی ش ور اندازم میکنه
داره به هیکل پینوکیو تینر میماله
میگه بوش که اذیتت نمی کنه؟
میگم نعععع [با خنده]
میگه تازه دوستم داری، نه؟...دیگه موریانه ها نمی خورنش.
ژپتو از پشت عینک ذره بینی ش ور اندازم میکنه
داره به هیکل پینوکیو تینر میماله
میگه بوش که اذیتت نمی کنه؟
میگم نعععع [با خنده]
میگه تازه دوستم داری، نه؟...دیگه موریانه ها نمی خورنش.