مامانه ساعت پنج صب رفته حیاط که به پشمی غذا بده بشقاب پرنده تو آسمون دیده کلی وشت کرده فک کرده داره زلزله میاد! پشمی م پریده رو دیوار برادره م حتی شنیده صداشو اونوقت من خواب بودم ندیدم این شاهکارو انصافه؟
پستها
نمایش پستها از مارس, ۲۰۱۲
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
قرار بود پسر بچه حداکثر چهل و هشت ساعت بعد از تولدش بمیره چون مغز نداشت؛ ولی تا چهل و هشت ماه دیگه م زنده موند زن پیشونی پسر و نوازش میکنه پلکهاش آروم تو حدقه ی چشماش میلرزه با اون مژه های بلند شبیه عروسکهای چشم آبی دختر بچه هاس عروسکهایی با پلکهای متحرک یکی از حضار با صدای بلند میگه: مطمئنم این پسر از پنجاه درصد طرفدارای جاستین بیبر باهوش تره همه می خندن زن نمی خنده یه قطره اشک درشت از گوشه چشماش میوفته رو گونه ی پسرک پلک های پسر بچه باز تکون تکون میخوره