مادرپدربزرگم زن ثروت مندی بود
کلی باغ و املاک داشت به اضافه چندتا آسیاب
پدربزرگم عاشقش بود
تا اینکه شوهرش مرد و با یه مرد دیگه ازدواج کرد
از اون به بعد پدربزرگم از مادرش متنفر شد
چند سال بعد مادرش می میره و پدربزرگم همه ی اموالی که از مادرش به ارث رسید
و به برادرای ناتنی ش می بخشه
حالا ارث میلیونی به کنار
چیزی که دائما تو ذهنما تکرار میشه
تصویر یه آسیاب بادی* که پره هاش آروم توی باد می چرخه
با گلای لاله ی قرمز که تکون تکون می خورن
*با اینکه می دونم آسیابای ایرانی این شکلی نیستن
نظرات
ارسال یک نظر