سوزی روی برگهای زرد
سوزی روی برگهای نارنجی
خوش به حال سوزی
خوش به حال سوزی
از آنجا درختها تا خود آسمان دراز شده اند
و گهگاه عنکبوتی چیزی آویزان می شود
و لبهای نازک او را می بوسد
اوه خوش به حالت سوزی
و بدا به حال ما که پول نداریم سوزی باشیم
به سوزی بگویید
حاضر نیستم حتی یک لحظه جامو بدم بهش
لعنت به تو سوزی
اوه نه داستان چه غمگین شد
سوزی میگه :
I hurts me sometimes too
if I have to hide my tears
I know, you can't bear
the reasons of my sadness
نازی سوزی
نازی
سوزی روی برگهای نارنجی
خوش به حال سوزی
خوش به حال سوزی
از آنجا درختها تا خود آسمان دراز شده اند
و گهگاه عنکبوتی چیزی آویزان می شود
و لبهای نازک او را می بوسد
اوه خوش به حالت سوزی
و بدا به حال ما که پول نداریم سوزی باشیم
به سوزی بگویید
حاضر نیستم حتی یک لحظه جامو بدم بهش
لعنت به تو سوزی
اوه نه داستان چه غمگین شد
سوزی میگه :
I hurts me sometimes too
if I have to hide my tears
I know, you can't bear
the reasons of my sadness
نازی سوزی
نازی
نظرات
ارسال یک نظر