اون بغض گندهه بود
که انقدر بزرگ شد
که رفت پایین و قد یه جنین شده بود
تا ساعت سه درد داشتم براش
آخرشم کاری که نباید می شد شد
گذاشتم بشکنه
حالا دیگه بدنم از سرامیکای کف اتاقم سردتر شده بود
یادم نمیاد زیاد...
مجبورم کردی جای تک تک چنگ زدنامو
برات ببوسم
که هی سراغ بچمو نگیرم ازت
که انقدر بزرگ شد
که رفت پایین و قد یه جنین شده بود
تا ساعت سه درد داشتم براش
آخرشم کاری که نباید می شد شد
گذاشتم بشکنه
حالا دیگه بدنم از سرامیکای کف اتاقم سردتر شده بود
یادم نمیاد زیاد...
مجبورم کردی جای تک تک چنگ زدنامو
برات ببوسم
که هی سراغ بچمو نگیرم ازت
نظرات
ارسال یک نظر