یکی رو کاناپه دراز کشیده بود روی صورتش و تمام بدنش پارچه کشیده بود رفتم نزدیک تر پارچه رو از رو صورتش کشیدم مادرم بود نفسم برید صورتش سیاه شده بود و پایین گونه ش قد یه مستطیل، سیاه و فرو رفته بود
پستها
نمایش پستها از اکتبر, ۲۰۲۰
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
یادمه شب آخر بود رفتیم یه رستوران عربی معروف که غذاهاش مایلد و مدیوم و هات بود منم چون انسان نازک طبعیم مایلد سفارش دادم همه چیز خوب پیش میرفت تا یکی دو ساعت بعدش که احساس کردم دست و پاهام داره باد میکنه صورتم و گردنم قرمز شد و معدم انقدر متورم که راحت نمیتونستم نفس بکشم معشوق حال زار منو که دید وحشت زده به بالینم افتاد تا صبح قشوم کرد و جوشونده به خوردم داد منم همین که درگیر خیال مرگ تراژیکم و فرستادن جنازم با هواپیما واسه خونواده م بودم یاد فیلم phantom threadافتادم و اینکه بعضی آدما آدمو فقط تو موضع ضعف و بدحالی دوست دارن