"I am very much in love with no one in particular."
پستها
نمایش پستها از ژوئن, ۲۰۱۳
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
روی در چوبی نوشته بود انجمن حمایت از حیوانات در زدیم، پسر چاق مهربون درو وا کرد نور از بیرون به داخل اتاق ریخت و مثلثی رو گربه ی سیاهی که تو پاگرد نشسته بود افتاد سبد حصیری و گذاشتم کف اتاق گربه ی سیاه لی لی کنان از پله ها اومد پایین یه پا نداشت دستاشو گذاشت لبه ی سبد و خم شد توش - فوضـــــول! رفتیم دیدن سنجابها و لاکپشتها ی بی سرپرست و بعضا بد سرپرست سه پایه مثل قهرمانهای دو میدانی از این اتاق به اون اتاق همراهیمون کرد - سه پایه؟ :D : بعله، لطفا این گربه رو به کسی ندید. خیلی به درد کارگاه مون میخوره.
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
هزار سال پیش ما شبای تابستون رو پشت بوم میخوابیدیم پارچه ی بزرگ آبی دور تا دور پشت بوم کشیده بودیم و قبل خواب ستاره ها و سفینه های فضایی و رصد میکردیم یه شب مادرم قصه ی زنی رو تعریف کرد که تنها پشت بوم خوابیده بود که نصفه شب از خواب پا میشه می بینه یه مرد غریبه کنارش خوابیده این داستان نصف نیمه هر سه ی ما رو ترسوند فانتزی آسمون پر ستاره تبدیل شد به گنبد دوار تاریک چند وقت بعد مادرم پرده ها رو کند دشکها رو برد پایین و ما دیگه هیچ وقت پشت بوم نخوابیدیم.