صبح از خواب پا میشی روز شده یادت میاد که باز خواب عمارت بزرگ و مهمانهای عجیب و ناخونده شو دیدی واسه خودت حرفها و رفتارهاشونو تفسیر میکنی تا چیزی بفهمی ناگهان همه چیز معنادار و روشن می شود میفهمی که داستان اصلا آدمها و اداهاشون نیست همه چیز اون عمارته خودت خودت اون عمارتی
پستها
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
یه دختره هست تو باشگاه از شیش هفت سال پیش فقط نگام میکنه یعنی وارد رختکن میشم این نشسته رو صندلی بوفه با هم چشم تو چشم میشیم دارم لباسامو میذارم تو کمد میبینم این کنارمه انگشت میزنم تو دستگاه این نفر پشتیمه از بالا دخترا رو تو سالن بدنسازی دید میزنم میبنم این سرشو بالا آورده داره منو نگاه میکنه خستم کردی جنده یه چیزی بگو خوب :/